ای باغها
ای باغها
دنیا فقط پشت پرچین نیست
از دردِ تبرِ باغبان
تا هرس و آتش
از میوههایی که
جیره سربازان دشمن میشود
تنها راه گریز
جنگل است
پدر که رفت
حیاط خانه ورم کرد
درخت توت پرید
حوض، عکس یادگاری شد
و ما، یک پراید خریدیم
و مجبور شدیم
ششمین عضو خانواده خود را
به خانه سالمندان ببریم!
ای باغها
ای باغها
دنیا فقط پشت پرچین نیست
از دردِ تبرِ باغبان
تا هرس و آتش
از میوههایی که
جیره سربازان دشمن میشود
تنها راه گریز
جنگل است
همۀ گاوها گوساله به دنیا می آیند
من گوساله گاو به دنیا آمدم
شیرم را دوشیدند
شاخم را شکستند
از دباغخانه که برگشتم عزیز شدم
حالا نشسته ام پشت ویترین گالری کفش
سایز 37
درست اندازۀ پای ملیحه!
وقتی به آن یگانه می اندیشم
رنگ دوگانگی ها
بی رنگ میشود
و هر دو عالم
در بی مرزی
همراز می شوند
گل ها ترا نمی شناسند
رودخانه ها ترا نمی شناسند
همسایه ها ترا نمی شناسند
درخت های پایه کاغذی ترا نمی شناسند
جیب تو
پر از یاد آوری هاست
آزمندی دست ها و پرندگانی
که تمبر شده اند
تو در وضعی نیستی
که آینه ها را نجات دهی
روزگاری در چارچوب پنجره یک اداره به دنیا آمدی