گفتیم چقدر چوب باور بخوریم
حرص پدر و غصه ی مادر بخوریم
ربطی نه به گرگ دارد این قصه نه چاه
مجبور شدیم تا برادر بخوریم
مانند همیشه چشم هایم به در است
بر سفره ی ما جگر نه ، خون جگر است
ته مانده ی سفره ی شما را آورد
آری ، پدرم مورچه ی کار گر است