شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

گفتیم چقدر چوب باور بخوریم - جلیل صفربیگی


گفتیم چقدر چوب باور بخوریم

حرص پدر و غصه ی مادر بخوریم


ربطی نه به گرگ دارد این قصه نه چاه

مجبور شدیم تا برادر بخوریم


در زد کسی انگار که مهمان داریم - جلیل صفربیگی


در زد کسی انگار که مهمان داریم
در سفره گرسنگی فراوان داریم
 
امروز پدر ابر زیادی آورد
مانند همیشه شام باران داریم


شعری سپید از جلیل صفربیگی


زیبایی ات

دیکتاتوری است

که کلمات را در من به گلوله می بندد

هر لحظه

شعری در من شهید می شود



رباعی جلیل صفربیگی


مادر که کسی به فکر فردایش نیست

یک ذره امید توی رویایش نیست


هر روز نگاه می کنم جز زیلو

یک تکه بهشت زیر پاهایش نیست


رباعی "مورچه کارگر" اثر "جلیل صفربیگی"


مانند همیشه چشم هایم به در است

بر سفره ی ما جگر نه ، خون جگر است

 

ته مانده ی سفره ی شما را آورد

آری ، پدرم  مورچه ی  کار گر  است