شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

شهریار قنبری - تن تو ظهر تابستون به یادم میاره


تن تو ظهر تابستون به یادم میاره

رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره

 

وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره

قهر تو تلخی زندونو بیادم میاره

 

من نیازم تورو هرروز دیدنه

از لبت دوستت دارم  شنیدنه

 

تو بزرگی مثه اون لحظه که بارونمیباره

تو همون خونی که هر لحظه تورگهای منه

 

تو مثه خواب گل سرخی لطیفی مثه خواب

من همونم که اگه بی توباشه جون میکنه

 

من نیازم تورو هرروز دیدنه

از لبت دوستت دارم  شنیدنه

 

تو مثه وسوسه شکار یک شاپرکی

تومثه شوق رها کردن یک بادبادکی

 

تو همیشه مثه یک قصه پر حادثه ای

تو مثه شادی خواب کردن یک عروسکی

 

من نیازم تورو هرروز دیدنه

از لبت دوستت دارم  شنیدنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد