موج می زند
بر کلافگی خیابان
حضور خسته ی آفتاب
شهر پر از ماهی هایی ست
که تا ارتفاع هزار پا از سطح دریا
در آکواریوم آرزوهای شان
برج می سازند
یک نفر در خیابان فریاد می زند :
باید در ابرها شنا کرد
می ترسم !
در خیابان سعدی
عشق را ملامت کنند
و در میدان حافظ
به دار بیاویزند
شاهنامه ای می شود فردوسی
که تا خیابان انقلاب
قلب شهر را
در بزرگراه های منتهی به آزادی
مسدود می کند
روی گسل زلزله آرام قدم بگذار
نبض تهران
ضعیف می زند
موج می زند
بر کلافگی خیابان
حضور خسته ی آفتاب
شهر پر از ماهی هایی ست
که تا ارتفاع هزار پا از سطح دریا
در آکواریوم آرزوهای شان
برج می سازند
یک نفر در خیابان فریاد می زند :
باید در ابرها شنا کرد