شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

شیخ بهایی - همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن


همه روز روزه بودن،‌ همه شب نماز کردن

همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن


ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن


به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن


شب جمعه‌ها نخفتن،‌ به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن


به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد

که به روی ناامیدی در بسته باز کردن



شیخ بهایی - دو رباعی



این راه زیارت است، قدرش دریاب

از شدت سرما، رخ از این راه متاب

شک نیست که با عینک ارباب نظر

برفش پر قو باشد و خارش، سنجاب

     ***

دی پیر مغان، آتش صحبت افروخت

ایمان مرا دید و دلش بر من سوخت

از خرقهٔ کفر، رقعه‌واری بگرفت

آورد و بر آستین ایمانم دوخت



ساقیا بده جامی زان شراب روحانی


ساقیا بده جامی زان شراب روحانی

تا دمی بیاسایم زین حجاب ظلمانی

بهر امتحان ای دوست ، گر طلب کنی جان را
آن چنان برافشانم ، کز طلب خجل مانی

بی وفا نگار من می کند به کار من
خنده های زیر لب ، عشوه های پنهانی

دین و دل به یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی

ما ز دوست غیر از دوست ، مقصدی نمی خواهیم
حور و جنت ای زاهد! بر تو باد ارزانی

رسم و عادت رندیست از رسوم بگذشتن
آستین این ژنده ، می کند گریبانی

زاهدی به میخانه سرخ روی ز می دیدم
گفتمش مبارک باد بر تو این مسلمانی

زلف و کاکل او را چون به یاد می آرم
می نهم پریشانی بر سر پریشانی

خانه‌ی دل ما را از کرم ، عمارت کن
پیش از آنکه این خانه رو نهد به ویرانی

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید

بر دل بهایی نه هر بلا که بتوانی



شیخ بهایی / هر یک از موجود، با طوری وجود



هر یک از موجود، با طوری وجود

بهر او موجود شد، انسان نمود


بود امر ممکنی از ممکنات

در ازل ممتاز از غیرش به ذات


بود اما بودنی علمی و بس

حد علم ارچه نشد مفهوم کس


مأخذ کل، قدرت بی‌منتهی است

بی‌کم و بی‌کیف و أین و متی است


داشت از حق، بهر حق را هم ظهور

خواهی ار تمثیل وی، چون ظل و نور


ظل، قدرت بود، کل، قبل الوجود

هم ز حق، از بهر حق معلوم بود


چون معانیشان ز یکدیگر جداست

گر تو ماهیاتشان خوانی، رواست


زانکه ماهیت ز ماهو مشتق است

زان به هر یک صدق، تشبیه حق است


آنچه می‌گویم، همه تقریب دان

نیست جز تقریب در وسع بیان


این بیانات و شروح، ای حق شناس

جمله تمثیل و مجاز است و قیاس


وه! چه نیکو گفت دانای حکیم

از پی تمثیل قدوس و قدیم:


ای برون از فکر و قال و قیل من

خاک بر فرق من و تمثیل من