شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

عشق پرواز بلندی‌ست مرا پر بدهید/ محمد سلمانی



عشق پرواز بلندی‌ست مرا پر بدهید

به من اندیشة از مرز فراتر بدهید


من به دنبال دل گمشده‌ای می‌گردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید


تا درختان جوان، راه مرا سد نکنند
برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید


یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بی‌در و پیکر بدهید


آتش از سینة آن سرو جوان بردارید
شعله‌اش را به درختان تناور بدهید


تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند
به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید


عشق اگر خواست، نصیحت به شما، گوش کنید
تن برازندة او نیست، به او سر بدهید


دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره کنید
یا به یک شاعر دیوانة دیگر بدهید

بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست/ محمد سلمانی



بی‌حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست


سوگند می‌خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پریدن تفنگ نیست


با برگ گل نوشته به دیوار باغ ما
وقتی بیا که حوصلة غنچه تنگ نیست


در کارگاه رنگرزانِ دیار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست


از بردگی مقام بلالی گرفته‌اند
در مکتبی که عزّت انسان به رنگ نیست


دارد بهار می‌گذرد با شتاب عمر
فکری کنید فرصت پلکی درنگ نیست


وقتی که عاشقانه بنوشی پیاله را
فرقی میان طعم شراب و شرنگ نیست


تنها یکی به قلّه تاریخ می‌رسد
هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست