شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد - فرامرز عرب عامری


دلم شکسته و اوضاع درهمی دارد

و سالهاست برای خودش غمی دارد


تو در کنار خودت نیستی نمی دانی
که در کنار تو بودن چه عالمی دارد


نه وصل دیده ام این روزها نه هجرانت
بدا به عشق که دنیای مبهمی دارد


بهشت می طلبم از کسی که جانکاه است
کسی که در دل سردش جهنمی دارد


گذر کن از من و بار دگر به چشمانم
بگو ببار اگر باز هم "نمی" دارد


دلم خوش است در این کار وزار هر "بیتی"
برای خویش "مقام معظمی" دارد


برام مرگ رقم می زنی به لبخندت
که خندۀ تو چه حق مسلمی دارد


بیــا گناه ندارد بــه هم نگاه کنیم - فرامرز عرب‌عامری


بیــا گناه ندارد بــه هم نگاه کنیم

و تازه داشته باشد بیا گناه کنیم !

 

نگاه و بــوسه و لبخند اگــر گناه بود

بیا که نامه‌ی اعمال خود سیاه کنیم

 

بیا به نیم نگاهی و خنده‌ای و لبی

تمــــام آخرت خویش را تبـــاه کنیم

 

به شور و شادی و شوق و ترانه تن بدهیم

و بار کــــوه غـــــم از شور عشق کاه کنیم

 

و خوش‌خوریم و خوش‌بگذریم و خوش باشیم

و تف بـه صورت انواع شیـــخ و شـــاه کنیم !!

 

و زنده‌زنده در آغــوش هــــم کباب شویم

و هرچه خنده به فرهنگ مرده‌خواه کنیم

 

برای سرخوشی لحظه‌هات هم که شده است

بیــــا  گنــــاه ندارد  بـــــه هـــم نگــــاه کنیم