در میان من و تو فاصله هاست
گاه می اندیشم،
– می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری!
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
– که مرا
زندگانی بخشد
چشم های تو به من می بخشد
شورِ عشق و مستی
و تو چون مصرعِ شعری زیبا
سطرِ برجسته ای از زندگی من هستی.
با من
در دستهای تو
آیا کدام رمز بشارت نهفته بود؟
کز من دریغ کردی
تنها تویی
مثل پرندههای بهاری در آفتاب
مثل زلال قطره باران صبحدم
مثل نسیم سرد سحر
مثل سحر آب
آواز مهربانی تو با من
در کوچه باغهای محبت
مثل شکوفههای سپید سیب
ایثار سادگی است
افسوس آیا چه کس تو را
از مهربان شدن با من
مایوس میکند؟
شب تاریک و سنگستان و مو مست
قدح از دست ما افتاد و نشکست
نگه دارنده اش نیکو نگه داشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست
ابر بارنده به دریا میگفت:
گر نبارم تو کجا دریایی؟
در دلش خندهکنان دریا گفت:
ابر بارنده
بیا تا دست ازین عالم بداریم
بیا تا پای دل از گل برآریم
بیا تا بردباری پیشـــه سازیم
بیا تا تخم نیکوئی بکاریم
###
مکن کاری که پا بر ســـنگت آیو
جهان با این فراخـی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خونند
تو وینی نامهی خود ننگت آیو
###
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکــه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشـــان بی