شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

شعر "کالبد" اثر "جمشید عزیزی"


تلخی بی تو بودن

تنها، -تنهایی- نیست

چیزی درست به اندازه تو

به وزن تو

و به زیبایی تو

بر من سنگینی می‌کند

به گمانم این نیستی

تا وقتی که هستم

باقی خواهد ماند

و من به همین هم قانعم!




عشق به شکل پرواز پرنده است


عشق به شکل پرواز پرنده است
عشق خواب یه آهوی رمنده است
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشنده است

 

من می‌میرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است
من می‌میرم از این آب مسموم
  مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار
دروغ این صدا را به گور قصه‌ها بسپار
صدا کن اسممُ از عمق شب از نَـقب دیوار

برای زنده بودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اون کسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

روزی دل من که تهی بود و غریب-اردلان سرفراز


روزی دل من که تهی بود و غریب

از شهر سکوت به دیار تو رسید


در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید


چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید


در سینه ی سردم ، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست

 
شد شهر هیاهو ، این سینه ی من
فریاد دلم به لبانم بنشست


خورشید منی ،‌ منم آن بوته ی دشت
من زنده ام از نور تو ای چشمه ی نور


دریای منی ، منم آن قایق خرد
با خود تو مرا می بری تا ساحل دور


کنون تو مرا همه شوری و صدا
کنون تو مرا همه نوری و امید


در باغ دلم بنشین بار دگر
ای پیکر تو ، چو گل یاس سپید



با آن که دلم از غم هجرت خونست - رودکی


با آن که دلم از غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست


اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب
هجرانش چنینست، وصالش چونست؟