شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

کاظم بهمنی - حد اعلایی و با حداقل ها همنشین




حد اعلایی و با حداقل ها همنشین
آه مرواریدِ اصلِ با بدل ها همنشین
 
از معمّا ماندن ات چندی ست لذت می بری
ای سؤال مشکلِ با راه حل ها هم نشین
 
من به لطفِ دوستانت رفتم امّا سعی کن
بعدِ من کمتر شوی با این دغل ها همنشین
 
دل به مفهوم سیاهی کم کم عادت می کند
چشم وقتی می شود با مبتذل ها همنشین
 
گردن آویزی چنین را پاره کن، آزاد شو
آه مرواریدِ اصلِ با بدل ها همنشین
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد