شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

چند رباعی ناب از میرشکاک

منبع عکس: تسنیم


عمری عبث آرزوی حق می کردم

روی دل خود به سوی حق می کردم
با خود همه گفتگوی حق می کردم
حق بودم و جستجوی حق می کردم

 

یاری که ازو به دل غباری دارم
با زلف شکسته اش قراری دارم
با او پس ازین مرگ در اعماق عدم
آن سوتر از این وجود کاری دارم

 

گفتم به دل از داغ تو مضمون بندم
ممکن نشد آفتاب در خون بندم
برخیزم و پیدا کنم آیینه وشی
تا تهمت خود به نام مجنون بندم

 

ای صبح ازل خیالی از خنده ی تو
شاهان و پیمبران همه بنده ی تو
با من نظری کن که نباشم در حشر
شرمنده ی آن که نیست شرمنده ی تو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد