شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

نغمه مستشارنظامی - حرف ها حرف های بی مایه...حرف ها حرف های بی پایان


حرف ها حرف های بی مایه...حرف ها حرف های بی پایان

آه از چشمهای بی احساس,وای بر آسمان بی باران

 

کاش وقتی که پیش هم بودیم,کلماتی قشنگ می گفتیم

تا نماند به روی دلهامان,زخمهایی عمیق و بی پایان

 

کلمه می شود غزل بشود,می تواند به آسمان برسد

کلمه می شود کلید شود یا که قفلی نشسته بر دل و جان

 

کلمه مادر است و می زاید کودکانی شبیه خود در دل

کلمه کودک است و می خواهد ,مادری مهربان به نام زبان

 

کلمه می تواند از یک جنگ ,گنج صلح و صفا به بار دهد

کلمه می شود که در یک دل ,خانه عشق را کند ویران

 

در جهانی که می شود هر روز با سلام خدا بهاری شد

کاش فکر کلام خود بودیم,حرفمان بود سبزه و باران

 

پشت سر غیبت و حسادت و بعد.پیش رو خنده و دروغ و ریا

پس کجا مانده گوهر خوبی؟ پس کجا رفته جوهر انسان؟!

 

(کفشهایم کجاست ) می خواهم ,خانه ام را به دوش بگذارم

بروم جای بهتری که در آن, کلمه عشق باشد و ایمان



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد