شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

محمد - نظامی گنجوی


جهت را پرده زد در زیر پا شَق

به نور قرب، واصل گشت مطلق

فضایی دید از اغیار، خالی

بری از جنس هر سفلی و عالی

محلْ نابوده اندر وی محل را

ابد همدم در آن وادی ازل را

شنید از هر دری آن مطلع نور

حکایت ها ز امداد زبان، دور

وحشی، «ناظر و منظور»

در آن جای، کاندیشه تا دیده جای

درود از محمّد، قبول از خدای

کلامی که بی آلتْ آمد شنید

لقایی که آن دیدنی بود دید

چنان دید کز حضرت ذوالجلال

نه زان سو جهتْ بد، نه زین سو خیال

نظامی، «شرف نامه»



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد