نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاستعشق را همواره با دیوانگی پیوند هاستشاید اینها امتحان ماست با دستور عشقورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواستچند می گویی که از من شکوه ها داری به دل ؟لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراستعشق را ای یار با معیار بی دردی مسنجعلت عاشق طبیب من ، ز علت ها جداستبا غبار راه معشوق است راز آفتابخاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاستجذبه از عشق است و با او بر نتابد هیچ کسهر چه تو آهن دلی او بیشتر آهنرباستخود در این خانه نمی خواند کسی خط خردتا در این شهریم آری شهریاری عشق راستعشق اگر گوید به می سجاده رنگین کن ، بکنتا در این شهریم ، آری شهریاری عشق راستعشق یعنی زخمه ای از تیشه و سازی ز سنگکز طنینش تا همیشه بیستون غرق صداست
استاد مرحوم حسین منزوی و استاد هوشنگ ابتهاج (سایه) به حق خدایان غزل معاصر هستند.