شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

داند آنکس که ز دیدار تو برخوردار است - رضی‌الدین آرتیمانی

داند آنکس که ز دیدار تو برخوردار است

که خرابات و حرم غیر در و دیوار است

 

ای که در طور ز بیحوصلگی مدهوشی

دیده بگشای که عالم همه‌گی دیدار است

 

همه پامال تو شد خواه سرو خواهی جان

و آنچه در دست من از توست همین پندار است

 

از تو ناقوس بدست من مست است که هست

و ز تو طرفی که ببستیم همین زنار است

 

برخور از باغچهٔ حسن که نشکفته، هنوز

گل رسوائی ما از چمن دیدار است

 

باور از مات نیاید به لب بام در آی

تا ببینی که چه شور از تو درین بازار است

 

دو جهان بر سر دل باخت رضی منفعل است

که فزایند بر آن بار گر این بازار است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد