شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

از خانه بیرون بیا - یغما گلرویی


از خانه بیرون بیا تا زیبا شود این شهر،

تا درخت‌های دودگرفته‌ی خیابانِ پهلوی سابق

دوباره جوانه بزنند

و جوی‌های لب‌ریز بطری‌های خالی آب معدنی

از نو

طعمِ شیرین آبِ قنات را تجربه کنند !

تا آبی شود این آسمانِ خاکستری

و تابلوهای نمایش‌گرِ آلوده‌گی هوا

از خوشی به رقص در بیایند !

 

از خانه بیرون بیا!

بگذار نیمکت‌های آن پارک قدیمی

با یک‌دیگر به جنگ برخیزند

تا تو قهرمانشان را انتخاب کنی برای نشستن !

 

بگذار کودکان پشتِ چراغ قرمز‌ها

تمام اسفندهاشان را در آتش بریزند

از شوقِ آمدنت !

بگذار فواره‌های تمام میدان‌ها دوباره قد بکشند

و در تک تکِ کوچه‌ها

بوی گل‌سرخ بپیچد...

 

بی‌تو این شهر متروک است

و تنها کلاغ‌های خاکستری

آسمانش را هاشور می‌زنند...

شهر و دیاری که بر دو پا راه می‌روی

و مرزهای وطنم

از عطرِ نفس‌های تو آغاز می‌شود!

از خانه بیرون بیا تا خلاصم کنی

از تبعید در شهری

که زادگاهِ من است...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد