شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

سبزه



آن سبزه‌
کز ضخامت سیمان گذشت‌
و قشر سنگی را
در کوچه‌ی شبانه‌ی بابُل‌
تا منتهای پرده‌ی بودن‌
شکافت‌
آن سبزه زندگانی بود



آن سبزه زندگانی بود
و پای باطل تو
آن پای بویناک‌
با چکمه‌های کور
آن سبزه را شکست‌
آن سبزه‌
رویش آزادی‌
آن سبزه‌
آزادی بود


در سفره‌ مرگ آمده است‌ - طاهره صفارزاده


در سفره‌

مرگ آمده است‌

صدای آمدن دندان بر لقمه‌

همراه با صدای گلوله‌ست‌

که پشت همین میدان‌

در ابتدای همین کوچه‌

بر سینه‌ی جوان تو می‌تازد

و باز می‌کند آنرا همچون سفره‌

و لقمه بغض می‌شود

گلوله می‌شود

گلوی مرا می‌بندد

گلوی من بسته‌ست‌

گلوی من بسته‌ست‌

در سفره‌

مرگ آمده است‌


ایوان خانه‌ ام‌ به وسعت قبری است‌ - طاهره صفارزاده


ایوان خانه‌ ام‌

به وسعت قبری است‌

از آفتاب و خاک‌

نشسته‌ام به وسعت قبر

و منتظرم‌

که دست رهگذری‌

ادامه‌ی دستانم باشد

و قفل خانه را بگشاید

صدای خسته‌ی کفشی می‌آید

صدای تیزی زنگ‌

از قعر پلکان‌

مهمانی آمده‌ست بگوید

امروز هم هوا دوباره گرفته ست‌

امروز هم هوا دوباره خراب است‌

در این سکون سکوت آلود

پیکار پلکان را

یاران بر خود

با رنج این خبر سال‌های سال

هموار می‌کنند

امروز هم هوا دوباره گرفته‌ست‌

امروز هم هوا دوباره خراب است‌



ایوان خانه‌ ام‌ - طاهره صفارزاده


ایوان خانه‌ ام‌

به وسعت قبری است‌

از آفتاب و خاک‌

نشسته‌ام به وسعت قبر

و منتظرم‌

که دست رهگذری‌

ادامه‌ی دستانم باشد

و قفل خانه را بگشاید

صدای خسته‌ی کفشی می‌آید

صدای تیزی زنگ‌

از قعر پلکان‌

مهمانی آمده‌ست بگوید

امروز هم هوا دوباره گرفته ست‌

امروز هم هوا دوباره خراب است‌

در این سکون سکوت آلود

پیکار پلکان را

یاران بر خود

با رنج این خبر سال‌های سال

هموار می‌کنند

امروز هم هوا دوباره گرفته‌ست‌

امروز هم هوا دوباره خراب است‌


طاهره صفارزاده

در عصر ما
طوفان و سیل‌
در تابستان‌
آتش‌فشان‌
در زمستان‌
و زلزله‌
در تمام فصول‌
گردشگران جهانی هستند
بی پاسپورت و بلیط
به هر دیار غریبه‌
سر زده‌
پا می‌نهند
آنها
از اشتیاق موزه به دورند
در فکر هدیه و سوغات نیستند
سودای عکس و فیلم در سرشان نیست‌
این گردشگران‌
نذیرهای زمانند
با بانگ ظاهر
هشدار می‌دهند
پروایی از "شنود" ندارند
طوفان و باد
بنیاد خانه‌ها را برهم زده است‌
پرونده‌ای‌
از این گروه تخریب‌
در دستگاه قضایی
منتظر حکم نیست‌
در فن رشوه و رانت‌
وارد نمی‌شوند
آنها نوادگان قهر زمان هستند
اجدادشان‌
طوفان نوح‌
ابر آتشبار
باد صرصر
سایه‌ی آتش‌خیز
صاعقه‌
صاعقه‌
صاعقه‌
تاریخ‌های کفر و ستم را
ممهور کرده‌اند1
ستم‌زده‌ها هم‌
در خیمه‌گاه امان نیستند
آتش که می‌رسد
خشک و تر
همه را با هم می‌سوزاند
گردشگران‌
سوارکارهای شتابند
در طَی‌ّ ارض‌
بر سرعت سلیمان‌
پیشی گرفته‌اند
سقوط هم از عوامل آنهاست‌
سقوط بهمن‌
سقوط طیّاره‌
سقوط انسان‌
سقوط ارزش‌ها
و آخرین زمان‌
عصر فتنه‌
عصر رواج تقلّب‌
عصر دروغ و تبهکاری‌
عصر قساوت انسان‌
عصر حکومت اَمّاره است‌
همو که‌
آزاد آفریده‌شدگان را
در کارخانه‌ی فرمانش‌
به بردگان سلطه‌ی ناحق‌
تبدیل می‌کند



گردشگران همه جمعند
در صنعت ستمکاری‌
بمب و موشک هم‌
با جلوه‌های تجاری‌
به کار گردش‌
به کار آدمخواری مشغولند
جایی برای زندگی امن‌
زندگی صادقانه نیست‌
در عصر آخرین‌
جسم نیمه‌جان زمین‌
در انتظار روح زمان است‌
زمستان 82
_________________
1- کیفرهای ذکر شده در قرآن‌