شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

شعری عاشورایی از علیرضا بدیع



همین که نیزه جدا کرد تار و پود تنت را

کبوتران همه خواندند شعر پر زدندنت را

 

کمند و نیزه و شمشیر تا دخیل ببندند
نشانه رفته ز هر چار سو ضریح تنت را

 

چنان به سینه‌ات از زخم‌ها شکوفه شکوفید
که دجله غرق تماشاست باغ پیرهنت را

 

دهان خشک تو جایی برای آب ندارد
زنام و یاد خدا پر نموده‌ای دهنت را

 

تو سیدالشهدایی، تویی که خون خدایی
خدا ز شاهرگ خویش دوخته کفنت را