شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

مزین می کند وقتی که با قالیچه ایوان را


مزین می کند وقتی که با قالیچه ایوان را

 

فراهم می کنم من هم بساط چای و قندان را

 

 

 

 برایم شعر می ریزد و بیتی چای می خواند

 

لب اش با قند می بخشد به من طعمی دو چندان را

 

 

 

دو چشمش سنگ نیشابور را در یاد می آرد

 

تراش قامتش اسلیمی قالی کاشان را

 

 

 

از او یک کام می گیری و « قل ... قل ... » سرخ می گردد

 

ببین این شهوت افتاده بر شریان قلیان را

 

 

 

 چه جادویی ست در اندام موزونش نمی دانم

 

هوایی کرده لب هایش همین قلیان بی جان را

 

 

 

 نگاهم می کند یعنی که شعرت از دهن افتاد

 

چه می شد جای شیرینی تعارف کرده بود آن را ؟

 

 

 

و نم نم ... فرصتی شد تا پناه آرد به آغوشم

 

چه بعد از ظهر زیبایی فقط کم داشت باران را

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد