بی تو هر شو سرم بر بالش آیو
چونی از استخوانم نالش آیو
شب هجران بجای اشک چشمم
ز مژگان پاره های آتش آیو
بود درد مو و درمونم از دوست
بود هجر مو و هجرونم از دوست
اگر قصابم از تن وا کره پوست
جدا هرگز نکرده جونم از دوست
اگر شیری اگر ببری اگر گور
سر انجامت بود جا در ته گور
تنت در گور گردد سفره گستر
بگردش موش و مار و عقرب و مور
شد ستم پیر و بر نایی نمانده
بتن توش و توانایی نمانده
بمو واجی بوره آلاله ای چین
چرا چینم که بینایی نمانده
دلم از دست تو دایم غمینه
ببالین خشتی و بستر زمینه
همین جرمم که مو ته دوست دیرم
که هر کت دوست دیره حالش اینه