شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

این کهنه رباط را که عالم نام است


این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است


بزمی‌ست که وامانده صد جمشید است
قصریست که تکیه‌گاه صد بهرام است




این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت


این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت

هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده‌ست و روزی که گذشت