شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

سالها در انتظار زیستن - رحیم زریان



سالها در انتظار زیستن

سالها دور از بهار زیستن

 

مثل دریا بی کرانی ای عزیز

مثل موجم بی قرار زیستن

 

کی شدی پنهان که پیدایت کنم ؟

ای شکوه افتخار زیستن

 

ای بهار من بگو،کی می رسی؟

لاله گونم داغدار زیستن

 

چون نسیمی می وزی برجان من

شاخه ی خشکم تبار زیستن

 

با حضور تو شکوفا می شود

غنچه های اعتبار زیستن


یک نگاه مهربان، ما را بس است - رحیم زریان


یک نگاه مهربان، ما را بس است

پرتویی از آسمان، ما را بس است

یک پرنده ، یک چمن ، یک جلوه گل
شاخه ای از ارغوان، ما را بس است

لحظه هایی از تبسم، از نسیم
در نگاه عاشقان، ما را بس است

ما تهی دستان عاشق پیشه ایم
سفره لبخند و نان، ما را بس است

یک نگاه مهربان، ما را بس است
پرتویی از آسمان، ما را بس است

ما تهی دستان عاشق پیشه ایم
سفره لبخند و نان، ما را بس است

باز باران، باز باران روی خاک
جرعه ای از آسمان، ما را بس است

باز باران، باز باران روی خاک
جرعه ای از آسمان، ما را بس است