در سمت توام دلم باران دستم باران دهانم باران چشمم باران روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند یاد تو کوران می کند هر اسم تو را که صدا می زنم ماه در دهانم هزار تکه می شود کاش من همه بودم با همه دهان ها تو را صدا می زدم کفش های ماه را به پا کرده ام دوباره عازم توام تا بوی زلف یار در آبادی من است هر لب که خنده ای کند از شادی من است زندگی با توست زندگی همین حالاست...
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را گل های شمعدانی همه شکل تو هستند تا طاق ابروی بت من تا به تا شد تو میر عشقی عاشقان بسیار داری یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند
دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند
پیغمبری، با جان عاشق کار داری
این خانه لبریز تو شد، شیرین بیان، حلوای تر