شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

قزوه/ سلام بررمضان!


به سلام رمضان بر شده ام باز به بامی

ماه نو ! ماه نو! از مات درودی و سلامی

ماه نو! ماه نو! امسال به پیمانه چه داری؟
پیش از این از رمضانم نه می یی مانده نه جامی

ماه نو! ماه نو! امشب چه شب واقعه جوشی ست
چه شب واقعه جوشی! چه شب آینه فامی!

ماه نو! ماه نو! امسال مرا نور بیاموز
تو که در مهر امامی - تو که در سوز تمامی

ماه نو! در پی تفسیر نویی از رمضانم
روزه آن نیست که صبحی برسانیم به شامی

رمضان آمد و در سفره افطار و سحر نیست
نه تو را نان حلالی - نه مرا آب حرامی

در سلام رمضان کاش یکی آینه باشیم
آه - آیینه در آیینه - عجب حسن ختامی!


علیرضا قزوه/ چرخ زدم چه ناگاه، نور شدم چه آسان


چرخ زدم چه ناگاه، نور شدم چه آسان
روح من از مدینه ست، خاک من ازخراسان

کیست برابر من ؟ آن سوی مشعر من
کشته ی آن نگاهم در شب عید قربان

 سنگ بزن که در من آینه ای بروید
سنگ بزن که در من شور گرفته شیطان

 نذر دلم کن امشب سلسلة الذهب را
چیست به غیر زنجیر سلسله های عرفان

 دف بزنید امشب، با دل من بچرخید
عقل بگو بچرخد، عشق بگو بچرخان

 این تب لیلة القدر یا تب عید اضحی ست
این شب عید فطر است یا شب عید قربان ؟