شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

افسوس که نامه جوانی طی شد


افسوس که نامه جوانی طی شد
وان تازه بهار زندگانی دی شد


حالی که ورا نام جوانی گفتند
معلوم نشد که او کی آمد کی شد




می نوش که عمر جاودانی این‌ست


می نوش که عمر جاودانی این‌ست
خود حاصلت از دور جوانی این‌ست


هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این‌ست






ای بی خبران شکل مجسم هیچ است
وین طارم نه سپهر ارقم هیچ است


خوش باش که در نشیمن کون و فساد
وابسته یک دمیم و آن هم هیچ است