ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یکدم عمر را غنیمت شمریم
باهفت هزارسالگان سر بسریم
ای دیده اگر کور نئی گور ببین
وین عالم پر فتنه و پر شور ببین
دوری که در او آمدن و رفتنِ ماست
او را نه بدایت نه نهایت پیداست
جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست