افسوس که نامه جوانی طی شد
وان تازه بهار زندگانی دی شد
جامی است که عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
هر ذره که بر روی زمینی بودهاست
خورشید رخی زهره جبینی بودهاست
می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن از کفر و دین، دین من است