شعر و ادبیات فارسی
شعر و ادبیات فارسی

شعر و ادبیات فارسی

عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره... باباطاهر


عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره

چمن پر سبزه صحرا لاله زاره 

دمی فرصت غنیمت دان درین فصل

که دنیـــــای دنی بی اعتباره  





شعر "من" اثر "گروس عبدالملکیان"


من


می خواهم تو را بکشم

اما

چاقو را در سینه‌ی خود فرو می کنم

 

تو کشته خواهی شد

یا من؟

شعر "جمعه" اثر "جمشید عزیزی"



جمعه


کنار پنجره پاییز

باد می‌خواند

درخت می‌رقصد

درست وقتی که

من و آسمان دلتنگیم


از مجموعه "صورتی‌تر از..." صفحه 10

غزل "باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند" اثر " مهدی فرجی"


باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند

بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند

 

نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند

 

هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند

 

حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

آیینه های دور و برم را شکسته اند

 

گل های قاصدک خبرم را نمی برند

پای همیشه ی سفرم را شکسته اند

 

حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو

با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند

غزل "اغراق" اثر "فاضل نظری


اغراق


این رقص موج زلف خروشندهء‌ تو نیست
این سیب سرخ ساختگی، خندهء تو نیست


ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیاز
اغراق صنعتی است که زیبندهء تو نیست


در فکر دلبری ز من بی‌نوا مباش
صیدی چنین حقیر، برازندهء‌ تو نیست


شب‌های مه گرفته‌ مرداب بخت من
ای ماه! جای رقص درخشنده‌ء تو نیست


گمراهی مرا به حساب تو می‌ نهند
این کسر شأن چشم فریبندهء تو نیست


ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت

جز حسرت گذشته در آینده‌ء تو نیست