می نوش که عمر جاودانی اینستخود حاصلت از دور جوانی اینست
می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن از کفر و دین، دین من است
ای بی خبران شکل مجسم هیچ استوین طارم نه سپهر ارقم هیچ است
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریستبی باده ارغوان نمیباید زیست