-
تنها نرو...
یکشنبه 16 خرداد 1400 23:22
تنها نرو من حوصله ی بزرگ کردن بچه ها را ندارم این «امید» این هم «آرزو» جفت شان حرامزاده اند «یاسمن» دوباره به دیدارم می آید.
-
رایکا امیری فر "اشک"
چهارشنبه 5 خرداد 1400 23:28
باید چال شان کنم در انتهای خندقی بی فتح هیچ نشانه ای نخواهم گذاشت چشمانم اشک هایم را لو می دهند
-
"گلی دیدم زمانی پر خروشان" اثر "اورنگ ضیا"
دوشنبه 13 اردیبهشت 1400 16:15
گلی دیدم زمانی پر خروشان به گلزاری که گلها مست و نوشان هوس کردم ببویم تازه گل را در آن بستان بدست گلفروشان جلو رفتم ولی در بسته دیدم سیه بختی ببین با جام جوشان هوس در دل چو سیبی ماند و پوسید ببوید آن گل سرخ سروشان {ضیا} مجنونصفت در سنگر عشق چه کارآید نشستی دلخروشان؟
-
"بیا تا چمنزار عاشق شویم" اثر "اورنگ ضیاء"
دوشنبه 13 اردیبهشت 1400 16:13
بیا تا چمنزار عاشق شویم چمنزار پربار عاشق شویم به امید فردای گلبوتهها دو چشمان بیدار عاشق شویم سحر با نگاههای خورشیدیان رها از غم و یار عاشق شویم چو هامون که غمخوار غم دیدههاست دمی یار و غمخوار عاشق شویم به سیمین که زر دارد و خاکی است چو خورشید تبدار عاشق شویم کویر و بیابان خشکیده را "ضیا" نخل پربار...
-
ترانه زیبای"چه بد رفتاری ای چرخ" اثر "ملکالشعرای بهار"
چهارشنبه 25 فروردین 1400 20:44
دردا که ندیدیم وصال رخ دلدار هجر آمد و آورد غم و محنت بسیار خون گریه کنم تا بگشایم گره از کار دردا که مرا خون دل و دیده قرین شد چه بد رفتاری ای چرخ چه کج رفتاری ای چرخ سر کین داری ای چرخ نه دین داری نه آیین داری ای چرخ وآن باغ که بودست پر از مرغ خوشالحان امروز چرا گشت نشیمنگه زاغان افسوس زمانی که چنان بود و چنین شد...
-
ای خطه ایران مهین، ای وطن من
چهارشنبه 18 فروردین 1400 20:35
ای خطه ایران مهین، ای وطن من ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من ای عاصمه دنیی آباد که شد باز آشفته کنارت چو دل پر حزن من دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من بس خار مصیبت که خلد دل را بر پای بی روی تو، ای تازه شکفته چمن من ای بار خدای من گر بیتو زیم باز افرشته من گردد چون اهرمن من تا...
-
شعر "شکوفه" اثر "جمشید عزیزی"
پنجشنبه 12 فروردین 1400 13:36
*شکوفه هوا، عاشقانه بهاریست درختان شکوفه میخوانند و زمین که از سیاهی آکنده است فریاد میکشد بهار آمد ... بهار آمد...! -صورتیتر از...، ارمغان ارسطو،1399
-
عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره... باباطاهر
دوشنبه 2 فروردین 1400 19:57
عـــــزیــزان مـــوســـم جوش بهــاره چمن پر سبزه صحرا لاله زاره دمی فرصت غنیمت دان درین فصل که دنیـــــای دنی بی اعتباره
-
سال نو مبارک
شنبه 30 اسفند 1399 14:47
fararu.com دوستان و فرهیختگان گرامی عیدنوروز را تبریک عرض میکنم ، امیدوارم سال 1400 سالی توام با سلامتی و شادی برای تمام پارسی زبانان باشد.
-
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل ... بابا طاهر
دوشنبه 18 اسفند 1399 20:05
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل مطیع نفس و شیطانی چه حاصل بــود قدر تو افـــزون از مــلایـــک تو قــدر خـود نمیـــدانی چه حاصل
-
تیتراژ "مسافری از هند" / افشین یدالهی
دوشنبه 11 اسفند 1399 14:26
از کفر من تا دین تو ، راهی به جز تردید نیست ! دلخوش به فانوسم مکن ، اینجا مگر خورشید نیست ؟... با حس ویرانی بیا ... تا بشکند دیوار من چیزی نگفتن بهتر است ، تکرار طوطی وار من بی جستجو ایمان ما از جنس عادت می شود حتی عبادت بی عمل وهم سعادت می شود با عشق آنسوی خطر ، جایی برای ترس نیست در انتهای موعظه ... دیگر مجال درس...
-
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود
دوشنبه 11 اسفند 1399 14:15
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود گاهی همان کسی که دم از عقل میزند در راه هوشیاری خود مست می رود گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست می رود اول اگرچه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته است می رود گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار معرکه بنشست می رود...
-
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت/ افشین یدالهی
دوشنبه 11 اسفند 1399 14:12
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد اما مرا به عمق درونم کشید و رفت یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت تا از خیال گنگ رهایی رها شوم بانگی به گوش خواب سکونم کشید و...
-
ایوان خانه ام به وسعت قبری است - طاهره صفارزاده
دوشنبه 20 بهمن 1399 16:18
ایوان خانه ام به وسعت قبری است از آفتاب و خاک نشستهام به وسعت قبر و منتظرم که دست رهگذری ادامهی دستانم باشد و قفل خانه را بگشاید صدای خستهی کفشی میآید صدای تیزی زنگ از قعر پلکان مهمانی آمدهست بگوید امروز هم هوا دوباره گرفته ست امروز هم هوا دوباره خراب است در این سکون سکوت آلود پیکار پلکان را یاران بر...
-
غمت در سینهی مو خانه دیره - باباطاهر عریان
سهشنبه 7 بهمن 1399 20:20
غمت در سینهی مو خانه دیره چو جغدی جای در ویرانه دیره فلک هم در دل تنگم نهد باز هر آن انده که در انبانه دیره ----- کشم آهی که گردون پر شرر شی دل دیوانهام دیوانهتر شی بترس از برق آه سوته دیلان که آه سوته دیلان کارگر شی ...... شبی ناید ز اشکم دیده تر نی سرشکم جاری از خون جگر نی شو و روجم رود با نالهی زار ته را از حال...
-
در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب - حسین منزوی
یکشنبه 5 بهمن 1399 16:46
در من کسی باز یاد تو افتاد، امشب بانگی تو را، از درونم صلا داد، امشب من بیتو، امشب دلم شادمان نیست اینجا بیمن تو هر جا که هستی دلت شاد، امشب چشم تو روشن که افروخت بعد از چه شبها یادت چراغی در این ظلمت آباد، امشب دیوار ذهنم پر از سایههای گذشته است افتاده بر یک دگر شاد و ناشاد، امشب یک سایه از تو که گوید: «قرار...
-
دوبیتی اثر بابا طاهر همدانی
دوشنبه 15 دی 1399 20:31
الاله کوهسارانم تویی یار بنوشه جو کنارانم تویی یار الاله کوهساران هفتهای بی امید روزگارانم تویی یار ..... فلک زار و نزارم کردی آخر جدا از گلعذارم کردی آخر میان تختهی نرد محبت شش و پنجی بکارم کردی آخر ..... نمیدانم دلم دیوانهی کیست کجا آواره و در خانهی کیست نمیدونم دل سر گشتهی مو اسیر نرگس مستانهی کیست ...... چو...
-
شعر "کالبد" اثر "جمشید عزیزی"
جمعه 16 آبان 1399 12:47
تلخی بی تو بودن تنها، -تنهایی- نیست چیزی درست به اندازه تو به وزن تو و به زیبایی تو بر من سنگینی میکند به گمانم این نیستی تا وقتی که هستم باقی خواهد ماند و من به همین هم قانعم!
-
عشق به شکل پرواز پرنده است
پنجشنبه 15 آبان 1399 14:08
عشق به شکل پرواز پرنده است عشق خواب یه آهوی رمنده است من زائری تشنه زیر باران عشق چشمه آبی اما کشنده است من میمیرم از این آب مسموم اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هرلحظه زنده است من میمیرم از این آب مسموم مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار دروغ این صدا را به گور قصهها...
-
روزی دل من که تهی بود و غریب-اردلان سرفراز
پنجشنبه 15 آبان 1399 14:06
روزی دل من که تهی بود و غریب از شهر سکوت به دیار تو رسید در شهر صدا که پر از زمزمه بود تنها دل من قصه ی مهر تو شنید چشم تو مرا به شب خاطره برد در سینه دلم از تو و یاد تو تپید در سینه ی سردم ، این شهر سکوت دیوار سکوت به صدای تو شکست شد شهر هیاهو ، این سینه ی من فریاد دلم به لبانم بنشست خورشید منی ، منم آن بوته ی دشت...
-
گر بر سر نفس خود امیری، مردی- رودکی
سهشنبه 13 آبان 1399 19:02
گر بر سر نفس خود امیری، مردی بر کور و کر، ار نکته گیری، مردی مردی نبود فتاده را پای زدن گر دست فتاده ای بگیری، مردی
-
با آن که دلم از غم هجرت خونست - رودکی
سهشنبه 13 آبان 1399 18:57
با آن که دلم از غم هجرت خونست شادی به غم توام ز غم افزونست اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب هجرانش چنینست، وصالش چونست؟
-
در جستن آن نگار پر کینه و جنگ - رودکی
سهشنبه 13 آبان 1399 18:53
در جستن آن نگار پر کینه و جنگ گشتیم سراپای جهان با دل تنگ شد دست ز کار و رفت پا از رفتار این بس که به سر زدم و آن بس که به سنگ
-
باباطاهر عریان - دوبیتی
دوشنبه 12 آبان 1399 20:26
تویی آن شکرین لب یاسمین بر منم آن آتشین دل دیدگان تر از آن ترسم که در آغوشم آیی گدازد آتشت بر آب شکر ...... خوشا آنانکه پا از سر ندونند مثال شعله خشک وتر ندونند کنشت و کعبه و بتخانه و دیر سرایی خالی از دلبر ندونند ...... خوشا آنانکه سودای ته دیرند که سر پیوسته در پای ته دیرند بدل دیرم تمنای کسانی که اندر دل تمنای ته...
-
ناصر خسرو قبادیانی - روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
دوشنبه 12 آبان 1399 15:00
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت امروز همه ملک جهان زیر پر ماست بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست...
-
همه روز را روزگارست نام - نظامی گنجوی
دوشنبه 12 آبان 1399 12:22
همه روز را روزگارست نام یکی روز دانهست و یکروز دا م به مور آن دهد کو بود مورخوار دهد پیل را طعمهٔ پیلوار همه کار شاهان شوریده آب از اندازه نشناختن شد خراب بزرگ اندک و خرد بسیار برد شکوه بزرگان ازین گشت خرد سخائی که بیدانش آید به جوش ز طبل دریده برآرد خروش مراتب نگهدار تا وقت کار شمردن توانی یکی از هزار جهاندار چون...
-
عبید زاکانی - موش و گربه
شنبه 10 آبان 1399 11:41
اگر داری تو عقل و دانش و هوش بیا بشنو حدیث گربه و موش بخوانم از برایت داستانی که در معنای آن حیران بمانی ای خردمند عاقل ودانا قصهٔ موش و گربه برخوانا قصهٔ موش و گربهٔ مظلوم گوش کن همچو در غلطانا از قضای فلک یکی گربه بود چون اژدها به کرمانا شکمش طبل و سینهاش چو سپر شیر دم و پلنگ چنگانا از غریوش به وقت غریدن شیر درنده...
-
عبید زاکانی قصه ی درد دل و غصهٔ شبهای دراز
شنبه 10 آبان 1399 11:36
قصه ی درد دل و غصهٔ شبهای دراز صورتی نیست که جائی بتوان گفتن باز محرمی نیست که با او به کنار آرم روز مونسی نیست که با وی به میان آرم راز در غم و خواری از آنم که ندارم غمخوار دم فرو بسته از آنم که ندارم دمساز خود چه شامیست شقاوت که ندارد انجام یا چه صبحست سعادت که ندارد آغاز بینیازی ندهد دهر خدایا تو بده سازگاری نکند...
-
رندانه زود خیزید غوغا کنیم غوغا
پنجشنبه 8 آبان 1399 12:46
رندانه زود خیزید غوغا کنیم غوغا هر جا که عاقلی هست شیدا کنیم شیدا در پرده چند رقصیم تا خویشتن پرستیم دستی زنیم دستی افشا کنیم افشا در کوی نیکنامان نام و نشان نداریم خود را ز ننگ هستی رسوا کنیم رسوا خمخانه گر تهی شد فکر دگر نماییم در کوی میپرستان مأوا کنیم مأوا تا چند پرس پرسان از کو به کو دویدن گمگشتهی نهانی پیدا...
-
هر چه بودی هر چه بودم .دم مزن .!گفتم به چشم"
پنجشنبه 8 آبان 1399 12:44
هر چه بودی هر چه بودم .دم مزن .!گفتم به چشم" تا به دریا خاک راهت را نمی ، رفتم به چشم ساحل امن و قرارم موج گیرد دم به دم در دل دّر ذره گشتم ذره را سفتم به چشم شرق را تسخر ز ابری شد که سایه شد به بام سایه افکن مهر من گر مهر بنهفتم به چشم شوق مطلع بر غزل زد ، قافیه گم در غبار خواب معنا دیده را هر مقطعی خفتم به چشم...