-
علیرضا آذر/ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
جمعه 31 مرداد 1399 15:29
ﺁﻧﮑﻪ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﮒ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﭘﺴﻨﺪﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ عشق از آغاز ناتنی بوده است عهد از اول شکستنی بوده است مثلِ دانستن چرا مردن مثلِ از روی عمد سُر خوردن مثلِ یک کارِ بد که باید کرد کوچه را یک قدم عقب برگرد...
-
علیرضا آذر / من خرابم بنشین،زحمت آوار نکش
جمعه 31 مرداد 1399 15:25
من خرابم بنشین،زحمت آوار نکش نفست باز گرفت،این همه سیگار نکش آن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند، منم آنقدر داغ به جانم ،که دماوند منم توله گرگی ،که در اندیشه ی شریانِ منی کاسه خونی،جگری سوخته مهمان منی چَشم بادام،دهان پسته،زبان شیر و شکر جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر تا مرا می نگرد قافیه را می بازم ... بازی منتهی...
-
ژاله اصفهانی / آزادی ...
پنجشنبه 30 مرداد 1399 15:13
عکس: نقد ادبی و مطالعات شعر امروز اگر هزار قلم داشتم هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت هزار مرتبه هر روز می نوشتم من حماسه ای و سرودی به نام آزادی ...
-
ژاله اصفهانی/ نوبهار آمد و از سبزه زمین زیبا شد
پنجشنبه 30 مرداد 1399 15:10
عکس: نقد ادبی و مطالعات شعر امروز نوبهار آمد و از سبزه زمین زیبا شد بوستان بار دگر دلکش و روح افزا شد سبزه رویید و چمن سبز شد و غنچه شکفت باغ یک پارچه آتشکده از گلها شد بوی گل آورد از طرف چمن باد بهار موسم گردش دشت و دمن و صحرا شد ای عجب گر دل بگرفته من وا نشود اندر این فصل که از باد صبا گل وا شد وقت آن است که خاطر...
-
بارما شریبی / می ترسم!
چهارشنبه 29 مرداد 1399 16:44
می ترسم ! در خیابان سعدی عشق را ملامت کنند و در میدان حافظ به دار بیاویزند شاهنامه ای می شود فردوسی که تا خیابان انقلاب قلب شهر را در بزرگراه های منتهی به آزادی مسدود می کند روی گسل زلزله آرام قدم بگذار نبض تهران ضعیف می زند
-
موج می زند/ بارما شریبی
چهارشنبه 29 مرداد 1399 16:43
موج می زند بر کلافگی خیابان حضور خسته ی آفتاب شهر پر از ماهی هایی ست که تا ارتفاع هزار پا از سطح دریا در آکواریوم آرزوهای شان برج می سازند یک نفر در خیابان فریاد می زند : باید در ابرها شنا کرد
-
هما میرفشار - پس از تو نمونم برای خدا
سهشنبه 28 مرداد 1399 14:13
پس از تو نمونم برای خدا تو مرگ دلم را ببین و برو چو طوفان سنگی ، ز شاخه ی غم گل هستی ام را بچین و برو که هستم من اون تک درختی که در کام طوفان نشسته همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته ندونستم این را به عمرم نمی مونه عشقم برایم ندونستم ای بی خبر ز دلم که بی اعتباره وفای تو هم تو اکنون ز عشقم گریزونی غمم را ز چشمم نمی...
-
گل پونه های وحشی دشت امیدم/ هما میرافشار
سهشنبه 28 مرداد 1399 14:12
گل پونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد خاموشی شب رفت فردایی دگر شد من مانده ام تنهای تنها من مانده ام تنها میان سیل غمها حبیبم سیل غمها گل پونه ها نا مهربانی آتشم زد آتشم زد گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد می خواهم اکنون تا سحر گاهان بخوانم افسرد ه ام دیوانه ام آزرده جانم گل پونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد خاموشی شب...
-
گل من چندین منشین غمگین شام محنت بسر آمد
دوشنبه 27 مرداد 1399 17:04
منبع عکس: ایسنا گل من چندین منشین غمگین شام محنت بسر آمد سر و دست افشان غم دل بنشان غمخوارت از سفر آمد ز چه بنشستی بگشا دستی آذین کن صحن و سرا را که پس از غمها به رخ شبها آب و رنگ سحر آمد شب مهتابی ز چه بیتابی روشن کن شمع صبوری منشین غمگین که مه دیرین تابان و جلوه گر آمد تو که آگاهی که چه شبهایی بایاد او بنشستیم شب...
-
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
دوشنبه 27 مرداد 1399 17:00
منبع عکس: رادیو فرهنگ تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود کلبه ویران من تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ا ی...
-
چند رباعی ناب از میرشکاک
یکشنبه 26 مرداد 1399 15:17
منبع عکس: تسنیم عمری عبث آرزوی حق می کردم روی دل خود به سوی حق می کردم با خود همه گفتگوی حق می کردم حق بودم و جستجوی حق می کردم یاری که ازو به دل غباری دارم با زلف شکسته اش قراری دارم با او پس ازین مرگ در اعماق عدم آن سوتر از این وجود کاری دارم گفتم به دل از داغ تو مضمون بندم ممکن نشد آفتاب در خون بندم برخیزم و پیدا...
-
چند رباعی از یوسفعلی میرشکاک
یکشنبه 26 مرداد 1399 15:13
منبع عکس: مهر می پرسد یار من : دلت جا دارد؟ می گویم : در بر تو ماوا دارد من نیستم و دلی ندارم لیکن گر آینه ات شوم تماشا دارم تو تار شدی، ز هر طرف پود شدیم صدبار عدم شدیم و موجود شدیم صدبار غبار ره موعود شدیم القصه نیامدی و نابود شدیم ای محو کمال تو جهان تا به ابد ای بنده ی احمد و خداوند احد ای اسم تو اسم اعظم و رسم تو...
-
هیوا مسیح/ گاهی از میان باران و برگ ها
جمعه 24 مرداد 1399 13:33
منبع عکس: روزانه گاهی از میان باران و برگ ها صدایی می شنوم گاهی درست غروب یکشنبه ی خاموش که پله های پشت در ناتمام می مانند تو از مکث ناگهان من جدا می شوی چتر می گشایی و رو به باران و برگ ها می روی کنار پله های ناتمام پشت دری خسته که با نیم رخی خیس باز می شود صدایی می شنوم که تویی دو چشم از باران آورده ام که همیشه از...
-
محمدمهدی سیار / خاموش لب به هجو جهان باز کرده است
جمعه 24 مرداد 1399 13:28
منبع عکس: شهرستانادب خاموش لب به هجو جهان باز کرده است این زخمِ ناگهان که دهان باز کرده است چشمم بساط چشم فرو بستن از جهان در این جهان چشم چران باز کرده است اشکم بر آمد از پس گفتن، چه خوب هم... طفلک اگرچه دیر زبان باز کرده است این چاکِ پیرهن که از آن شرم داشتیم خود لب به پاک بودنمان باز کرده است ... من خود به چشم...
-
محمدمهدی سیار - چگونه در خیابانهای تهران زنده می مانم؟
جمعه 24 مرداد 1399 13:27
منبع عکس: تسنیم چگونه در خیابانهای تهران زنده می مانم؟ مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده می مانم مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده می مانم هوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیست اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم شرابی خانگی دائم رگم را گرم می دارد که با سکرش زمستان تا...
-
مریم حیدرزاده / ترانه" اگه تو از پیشم بری"
جمعه 24 مرداد 1399 13:21
منبع عکس: نمناک اگه تو از پیشم بری سر به بیابون می ذارم هر چی گل شقایقه رو خاک مجنون می ذارم اگه تو از پیشم بری من خودم و گم می کنم به عمر تو رو شرمنده حرفای مردم می کنم اگه تو از پیشم بری دل رو به دریا می زنم غرور خورشید و با برف آرزوها می شکنم اگه تو از پیشم بری کار من آوارگیه خلاصه شو واست بگم که آخر زندگیه اگه بری...
-
علی معلم دامغانی - خلیج فارس
جمعه 24 مرداد 1399 13:15
منبع عکس: شهرستان ادب گر این ترانه نماند خلیج خواهد ماند خلیج فارس به سعی بسیج خواهد ماند ز تیغ و دشنه فریاد مرد و زن رستید اگر زمین و زمان گنگ و گیج خواهد ماند ملتی که خصم بیشرف دارد همچو ما هماره سر به کف دارد ای خسان گر آدمی شما هستید جانور بر آدمی شرف دارد! به تک مران زمانه برمیخیزد زهر کران زبانه برمیخیزد چو...
-
محمدرضا عبدالملکیان - هنوز فرصت هست
جمعه 24 مرداد 1399 13:10
منبع عکس: زمزار هنوز فرصت هست برای دیدن یک گل هنوز فرصت هست هنوز می شود آیینه را تماشا کرد و خط کشید به روی خطوط نا روشن هنوز می شود از خانه تا خیابان رفت و چشم را به تماشای واقعیت برد نگاه کن! هجوم وسوسه ی میدان و آرزوی فروش دو پاکت سیگار چگونه غربت مردان روستایی را گره زده است به آغاز بی سرانجامی
-
شمس لنگرودی - شاعر
جمعه 24 مرداد 1399 13:04
منبع عکس: همشهریآنلاین بیآنکه بوی تو مستم کند تا ده میشمارم انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب میخورند و ترانهای متولد میشود که زادهی دستهای توست شاعرم به از تو سرودن معتادم
-
شمس لنگرودی - نان و نمک
جمعه 24 مرداد 1399 13:01
منبع عکس: دنیای اقتصاد به حرمت نان و نمکى که با هم خوردیم نان را تو ببر که راهت بلند است و طاقتت کوتاه ! نمک را بگذار برای من ! میخواهم این زخم تا همیشه تازه بماند !
-
شهریار قنبری - در تو خلاصه میشوم، با تو زلال می شوم
جمعه 24 مرداد 1399 12:41
منبع عکس: بیتوته در تو خلاصه میشوم، با تو زلال می شوم از پر پیراهن تو، پر پر و بال می شوم در شب یلدایی تو، صاحب روز می شوم صاحب تحویل شب اول سال می شوم در قفس ابری شب، ماه اسیر بوده ام با تو رهاتر از همه، ماه هلال می شوم با تو زلال می شوم، پر پر و بال می شوم شعر محال می شوم، بر این روال می شوم تا ملکوت جذبه ات، شبانه...
-
منوچهر آتشی - کنون رؤیای ما باغی است
جمعه 24 مرداد 1399 12:31
منبع عکس: بیتوته کنون رؤیای ما باغی است بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند به ساق هر درختش یادگاری ها و با هر یادگاری نقش یک سوگند کنون رؤیای ما باغی است زمین اما فراوان دارد اینسان باغ که برگ هر درختش صدمه ی دیدارها برده است که ساق هر درختش نشتر سوگند ها خورده است کنون رویای ما...
-
لیلا کردبچه - جادهای بودم
جمعه 24 مرداد 1399 12:26
منبع عکس: تسنیم جادهای بودم باریک، به اندازۀ یکنفر و طولانی و یکطرفه آنقدرکه باید عصازنان به روزهای پیری و کوریام میرسیدی چگونه برگشتی؟ به روزهای پیش از بوسیدهشدن چگونه برگشتی؟
-
لیلا کردبچه - هر بار به تو فکر میکنم
جمعه 24 مرداد 1399 12:24
منبع عکس: خبرگزاری مهر هربار به تو فکر میکنم یکی از دکمههایم شل میشود انقراض آغوشم یکنسل به تأخیر میافتد و چیزی به نبضم اضافه میشود که در شعرهایم نمیگنجد کافیست تورا به نام بخوانم تا ببینی لکنت، عاشقانهترینِ لهجههاست و چگونه لرزش لبهای من دنیا را به حاشیه میبَرد دوستت دارم با تمام واژههاییکه در گلویم...
-
محمدرضا ترکی - از دست رفتنهای من دست خودم نیست
پنجشنبه 23 مرداد 1399 13:59
منبع عکس: فارس از دست رفتنهای من دست خودم نیست مگذار آن را پای من، دست خودم نیست دنیای من در دستهایت بود و گم شد حس می کنم دنیای من دست خودم نیست یک باره دیدم دست من لرزید و تب کرد دیدم که دستم، وای من! دست خودم نیست یک در میان می زد نمی دانم کجا رفت دیگر دل شیدای من دست خودم نیست از دست وقتی می رود گرمای دستت سرمای...
-
محمدرضا ترکی - چو شاخه ای که امیدش به برگ و باری نیست
پنجشنبه 23 مرداد 1399 13:57
منبع عکس: هنرآنلاین چو شاخه ای که امیدش به برگ و باری نیست بهار آمده ، اما مرا بهاری نیست نوشته است: بهار است ، شاخه ها سبزند ... ولی به گفتهّ تقویم اعتباری نیست مرا که عطر بهشت از تن تو بوییدم به باد هرزهّ اردیبهشت کاری نیست درون قاب خزان ایستاده ام ، بی برگ ز هیچ رهگذرم چشم ِ انتظاری نیست تو مثل باد بهاری ، گره گشا...
-
سلمان هراتی - دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است
پنجشنبه 23 مرداد 1399 13:52
دلم گرفته از این روزها، دلم تنگ است میان ما و رسیدن ،هزار فرسنگ است مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست هزارعرصه برای پریدنم تنگ است اسیر خاکم و پرواز سرنوشتم بود فرو پریدن و درخاک بودنم ننگ است چگونه سر کند این جا ترانه ی خود را ؟ دلی که با تپش عشق او هماهنگ است هزار چشمه ی فریاد در دلم جوشید چگونه راه بجوید که رو به...
-
محمد صالحعلاء / در سمت توام...
پنجشنبه 23 مرداد 1399 13:29
منبع عکس: برنانیوز در سمت توام دلم باران دستم باران دهانم باران چشمم باران روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند یاد تو کوران می کند هر اسم تو را که صدا می زنم ماه در دهانم هزار تکه می شود کاش من همه بودم با همه دهان ها تو را صدا می زدم کفش های ماه را به پا کرده ام دوباره عازم توام...
-
محمدرضا شرافت - شدم مانند رود از بارشی جریان که می گیرد
پنجشنبه 23 مرداد 1399 13:25
منبع عکس: برنا شدم مانند رود از بارشی جریان که می گیرد که من بد جور دلتنگ توام باران که می گیرد دلم تنگ است می دانی پناهم شانه های توست کمی اشک است درمانش دل انسان که می گیرد من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم شبیه حس دیدارم ولی پایان که می گیرد غروبی تلخ و دلگیرم غروب دشت تنهایی دل دشتم من از نی ناله چوپان که می...
-
سید محمدرضا شرافت - گاه مثل غزلی تازه که ناگاه بیاید
پنجشنبه 23 مرداد 1399 13:21
منبع عکس: تسنیم گاه مثل غزلی تازه که ناگاه بیاید یک نفر کاش که با خستگی ام راه بیاید چشم دارم به نگاهی و براهی که تو باشی شب قدم میزنم از شوق اگر ماه بیاید عشق دارد سر دیوانگی و عقل ندارد یک نفر کاش در این مساله کوتاه بیاید اخم کن تا غزلی تازه بیاید به سراغم شعر با اخم تو اشکی ست که ناگاه بیاید باز هم فاصله افتاده...